ترجمه مقاله

کتکن

لغت‌نامه دهخدا

کتکن . [ ک َ ک َ ] (نف مرکب ) چاه جوی را گویند که کاریزکن باشد. (برهان ). کاریزکن . (فرهنگ جهانگیری ) (ناظم الاطباء). چاه کن . (آنندراج ). چاخو. کاریزکننده . شاید این کلمه تصحیف کَنکَن بمعنی کان کن باشد و امروز هم این لفظدر فارسی متداول است . (یادداشت مؤلف ) :
پنجه ٔ تو که کتکن قاب است
در زمین پلاو نقاب است .

حکیم شرف الدین شفائی (از آنندراج ).


رجوع به کنکن شود.
ترجمه مقاله