ترجمه مقاله

کتیر

لغت‌نامه دهخدا

کتیر. [ ک َ / ک ُ ] (اِ) سراب یعنی زمین شورستان که سپید نماید و در او نبات رسته نبود و از دور مانند آب نماید. (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). سرآب (فرهنگ جهانگیری ). شوره زمینی باشد که در صحراها از دور مانند آب نماید. (برهان ). سرآب و به بای موحده است مرادف کویر نه به تاء. (فرهنگ رشیدی ). سرآب و شوره زمینی که از دور آب نماید. (ناظم الاطباء) :
چون زمین کتیر کو از دور
همچوآب آید و نباشد آب .

منطقی .


در نظر آمد جهان مثل کتیر
می رود عمر گرامی همچو تیر.

حکیم فرزدق (از فرهنگ جهانگیری ).


|| زمین شوره . (برهان ). زمین شوره و بی ثمر. (ناظم الاطباء). کتیم . رجوع به کتیم شود. || نوعی از قماش . (برهان ) (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله