ترجمه مقاله

کت

لغت‌نامه دهخدا

کت . [ ک َت ت ] (ع مص ) بانگ نرم کردن شتر. (منتهی الارب ) (از آنندراج ). || اندوهگین کردن کسی را. (از منتهی الارب ). بدی رساندن بکسی . (از اقرب الموارد). || خوار گردانیدن . (از منتهی الارب ). ذلیل کردن و خشم گرفتن کسی را. (از اقرب الموارد). || جوشیدن دیگ و کذلک الجرة الجدیدة اذا صب فیها الماء. (منتهی الارب ). جوشیدن دیگ و همچنین سبوی تازه هنگامی که آب در آن ریخته شود. (از اقرب الموارد). || کت نبیذ و جز آن ، آغاز شدن غلیان آن پیش از شدت یافتن . کَتیت . (اقرب الموارد). و رجوع به همین مصدر شود. || کت کلام در گوش کسی ؛ سخن در گوش وی گفتن و راز با وی در میان نهادن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || شمردن و منه المثل : لاتکته و لاتکت النجوم ؛ ای لاتعده و لاتحصیه و یقال اتانا بجیش مایکت عدده ؛ ای مایحصی . (منتهی الارب ). شمردن قوم و فی المثل : لاتکته او تکت النجوم ؛ ای لاتعده و لاتحصیه . (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله