ترجمه مقاله

کج کلاه

لغت‌نامه دهخدا

کج کلاه . [ ک َ ک ُ ] (اِ مرکب ) کلاه کج . کلاه دیواره دار بلند که قسمت فوقانی آن به عقب یا به جانبی خمیده باشد. || (ص مرکب ) کج کلا. کسی که کلاه خود را کج بر سر می گذارد. (فرهنگ فارسی معین ). || مغرور. (آنندراج ). خودپسند. رجوع به کج کلا شود. || محبوب . معشوق . (از برهان ) (ناظم الاطباء). محبوبی که از خودپسندی یا ناز و ادا کلاه را کج بر سرنهد. (فرهنگ فارسی معین ) :
جز من کسی حریف تو ای کج کلاه نیست .

(آنندراج ).


ترجمه مقاله