ترجمه مقاله

کحال

لغت‌نامه دهخدا

کحال . [ ک َح ْ حا ] (ع ص ) سرمه کش یعنی کسی که سرمه ٔ دوا به چشم مردم کشیدن پیشه ٔ او باشد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). کسی که کحل (سرمه ) به چشم اشخاص می کشد. سرمه کش . در قدیم کحال به کسی گفته می شد که هم سرمه به چشم کسان می کشید و هم جراحات و امراض چشم را علاج می کرد. (از فرهنگ فارسی معین ) :
نعل سم سمند ترا نام در جهان
کحال دیده ٔ ملک اکبر آمده .

خاقانی .


مصطفی کحال عقل و کعبه دکان شفاست
عیسی آنجا کیست هاون کوب دکان آمده .

خاقانی .


کحال دانشم که برند اختران به چشم
کُحل الجواهری که به هاون درآورم .

خاقانی .


|| کسی که بیماریهای چشم را مداوا می کند. (ناظم الاطباء). طبیبی که در دهای چشم را درمان کند. چشم پزشک . (مهذب الاسماء) :
چاره ٔ باصره ٔ اعمی فطری چه کند
گر چه در صنعت خود موی شکافد کحال .

وحشی .


- کحال شریعت ؛ اشاره به حضرت رسول صلوات اﷲ علیه و آله است . (برهان ). از القاب پیغمبر اکرم است . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله