ترجمه مقاله

کخکخ

لغت‌نامه دهخدا

کخکخ . [ ک ُ ک ُ] (اِ) حراره بود و حال صوفیان . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). حراره . (لغت نامه ٔ حافظ اوبهی ). قول . تصنیف ترانه . زجل . موشح . موشحه . شرقی . عروض البلد. قوما.ملعبه . کاری . موالیا. (یادداشت مؤلف ) :
آهی کن و زین جای بجه گرد برانگیز
کخ کخ کن و برگرد وبدر بر پس ایزار .
حقیقی صوفی (از حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ).
کخکخ اندر سماع چیست خری
چک چک اندر چراغ چیست تری .

سنائی .


|| بمعنی حرارت و گرمی هم آمده لیکن اشاره به حرکتش نشده . (برهان ). حرارت و گرمی . (ناظم الاطباء). صاحب برهان و به تبع او دیگران بمعنی حرارت و گرمی آورده اند و ظاهراً به اشتباه از حراره که قول و ترانه است و ذکر شد گرفته اند و حراره را حرارت پنداشته . (از یادداشت مؤلف ).
ترجمه مقاله