ترجمه مقاله

کدر

لغت‌نامه دهخدا

کدر. [ ک َ دِ ] (ع ص ) تیره . (منتهی الارب ) (دهار) (آنندراج ). تیره گون . (اقرب الموارد) :
نام و القاب ملک با لقب و نام ملوک
لعل با سنگ و صفا با کدرآمیخته اند.

خاقانی .


آن به گهر هم کدر وهم صفی
هم محک و هم زر و هم صیرفی .

نظامی .


لباس سوسن خیلی ساده زرد کدر برنگ موهایش بود. (سایه روشن صادق هدایت ص 13). || گرفته . آزرده . دلگیر. آشفته . ملول . پریشان . مشوش . (ناظم الاطباء). || تار. تاریک . ظلمانی . (ناظم الاطباء). تیره . (یادداشت مؤلف ). || ناصاف . (ناظم الاطباء). دردآلود. (یادداشت مؤلف ) :
بت درون کوزه چون آب کدر
نفس شومت چشمه ٔ آن ای مصر.

مولوی .


ترجمه مقاله