ترجمه مقاله

کدش

لغت‌نامه دهخدا

کدش . [ ک َ ] (ع مص ) خراشیدن . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || به شمشیر یا نیزه زدن کسی را و خسته کردن وی را. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) . || سخت راندن کسی را. || بریدن چیزی را. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || از پس راندن و دور کردن . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). راندن . یقال کدشت الابل ، اذا طردتها. (اقرب الموارد) . || به مشقت و رنج ورزیدن برای عیال خویش . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد). کسب کردن برای عیال خویش . (ناظم الاطباء). || به عطا و خیر کسی رسیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). نقول کدشت منه عطاء؛ اذا اصبته . (منتهی الارب ). || و قولهم اُکدُش بخبر؛ یعنی بطرفی از آن خبر بده و آگاه کن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از متن اللغة) .
ترجمه مقاله