ترجمه مقاله

کراز

لغت‌نامه دهخدا

کراز. [ ک ُ ] (ع اِ) شیشه و کوزه ٔ سرتنگ . ج ، کِرزان . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). شیشه و گفته اند کوزه ٔ سرتنگ . ابن درید گوید آن را به کار برند ونمی دانم عربی است یا عجمی . ج ، کِرزان . (از اقرب الموارد). || ظرف سفالین بی دسته . ج ، کِرزان . (ناظم الاطباء). رجوع به کراز متداول در فارسی شود.
ترجمه مقاله