ترجمه مقاله

کراش

لغت‌نامه دهخدا

کراش . [ک َ ] (اِ) پریشانی . (از برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آشفتگی . سرگردانی . (ناظم الاطباء) :
تو در میان دلی دل میان زلف تو در
کراش خود مخوه و زلف خود به شانه مزن .

سوزنی .


|| نام مرغی است سبزرنگ به سرخی آمیخته . (برهان ). کراس . کراک . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). رجوع به کراس و کراک شود.
ترجمه مقاله