کراملغتنامه دهخداکرام . [ ک ُرْ را ] (ع ص ) نیک جوانمرد و بامروت . کُرّامة مؤنث آن است . ج ، کُرّامون . (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). مفرط در کرم . ج ، کرامون . (از اقرب الموارد).