ترجمه مقاله

کرای

لغت‌نامه دهخدا

کرای . [ ک ِ ] (از ع ، اِ) کرایه . وجه کرایه ٔ مال . (یادداشت مؤلف ) : خرج راه و نفقه و کرای ندارم . (تاریخ بخارا). خود را ملامت کردن ساخت و بدان قانع شد که کرای خر بر وی زیان نبود. (سندبادنامه ص 302). رجوع به کرایه ، کرا و کراء شود.
ترجمه مقاله