ترجمه مقاله

کرباسو

لغت‌نامه دهخدا

کرباسو. [ ک َ ] (اِ) چلپاسه که به هندی چهپکلی گویند.(غیاث اللغات ) (آنندراج ). کرباشو. (فرهنگ جهانگیری ). جانوری که در خانه ها جا می کند و آن را چلپاسه و وزغه نیز گویند و به غایت کریه باشد. (از فرهنگ جهانگیری ). حِرباء. مارپلاس . کربشه . کربسه . سام اَبرَص . کرباسک . (یادداشت مؤلف ). کرباسه . کربسو. کرپاسه . کرپاشه . کربایس . کربس . کربش . کرفش . (فرهنگ فارسی معین ) : و معنی آن است که انتصب الحرباء علی العود؛ چه کرباسو بر چوب بایستد. (تفسیر ابوالفتوح رازی ).
می کشد هم نهنگ را راسو
مرگ عقرب بود به کرباسو.

شیخ آذری (از فرهنگ جهانگیری ).


و رجوع به مترادفات کلمه و کرباسه و مارمولک شود.
ترجمه مقاله