ترجمه مقاله

کرسوف

لغت‌نامه دهخدا

کرسوف . [ ک ُ ] (ع اِ) پنبه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کُرسُف . (ترجمه ٔ ابن البیطار ج 1 ص 107). کُرفُس . (یادداشت مؤلف ). قطن .مؤنث آن کرسوفه است . (از اقرب الموارد). || لیقه ٔ دوات . (ناظم الاطباء). رجوع به کرسف شود.
ترجمه مقاله