ترجمه مقاله

کرسیاد

لغت‌نامه دهخدا

کرسیاد. [ ] (اِ) سنگی سیاه و خشن است به سختی چنانکه سوهان بر او کار نکند. چون او را کلس کنند کلس او سفید شودو آن کلس سفید با نوشادر ضم کرده یک جزء بر هفت جزءزیبق نهند منعقد شود و متطرق گردد. (نزهةالقلوب ).
ترجمه مقاله