ترجمه مقاله

کرنا

لغت‌نامه دهخدا

کرنا. [ک َ ] (اِ مرکب ) کرنای . کرنی . نای که برای شنواندن مردم کر بکار رود. سماعه . (یادداشت مؤلف ). || نوعی از نفیر. (ناظم الاطباء). کره نای . خرنای . نوعی نفیر دراز که در قدیم در رزم بکار می رفت و اینک در ولایات شمالی ایران (مخصوصاً گیلان ) به هنگام اقامه ٔمراسم عزاداری (عاشورا) بندرت استعمال میشود. (حاشیه ٔ برهان چ معین ج 3). یکی از اسباب موسیقی می باشد وبه هیئت شاخ نفیر ساخته شده است و در عیدها و زمان اعلان جنگ و غیره نواخته می شود. (از قاموس کتاب مقدس ). بوق بلندتر از سرنا با دهانه ٔ فراخ . طول بوق گاه نزدیک یک گز و نیم است . (یادداشت مؤلف ) :
کوس حاج است که دیو از فزعش گردد کر
زو چو کرنای سلیمان دم عنقا شنوند.

خاقانی .


|| آلتی است بادی و بلند که صدای آن بم است و چون سوراخ ندارد با انگشتان نواخته نشود و از این روی فقط برای دم دادن به کار می رود. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کرنای شود.
ترجمه مقاله