ترجمه مقاله

کرکرک

لغت‌نامه دهخدا

کرکرک . [ ک َ ک َ رَ ] (اِ) نام پرنده ای است دم دراز که در کناره های آب نشیند و دم جنباند و به عربی صعوه خوانند. (برهان ) (آنندراج ). کرکما. دم جنبانک . (فرهنگ فارسی معین ) :
خجسته را بجز از خُردَما ندارد گوش
بنفشه را بجز از کرکرک نداردپاس .

منوچهری .


رجوع به صعوه ، دم جنبانک و کرکما شود. || عکه را هم گفته اند. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به عکه شود. || بعضی کرک را گویند که سلوی و بلدرچین باشد. (برهان ) (آنندراج ). کراک . (جهانگیری ). رجوع به بلدرچین شود.
ترجمه مقاله