ترجمه مقاله

کرکز

لغت‌نامه دهخدا

کرکز. [ ک َ ک ُ ] (اِ) کرکوز. (آنندراج ) (فرهنگ فارسی معین ) (انجمن آرای ناصری ) (جهانگیری ). راهبر. (برهان ). راهنما. بلد. (فرهنگ فارسی معین ). دلیل راه . (ناظم الاطباء) :
ور ز حیوان به پیشت آید بز
هست آن هم بتفرقه کرکز.

شیخ آذری (از آنندراج ).


|| علامت راه . (برهان ) (ناظم الاطباء). علامت . (آنندراج ) (انجمن آرا). || (ص ) ژولیده (در ترکیب کرکزموی ).
ترجمه مقاله