ترجمه مقاله

کریز

لغت‌نامه دهخدا

کریز. [ ک ُ / ک َ ](اِ) کریج . کریچ . کریچه . کریجه . بمعنی کریج است که خانه ٔ کوچک باشد. (برهان ). خانه ٔ کوچک . (ناظم الاطباء). || خانه ٔ علفی . (برهان ). خانه ای که از نی و علف در کنار کشت و فالیز سازند. (ناظم الاطباء). || بمعنی کنج و گوشه ٔ خانه هم آمده است . (برهان ) (ناظم الاطباء). رجوع به کریچ و کریچه شود.
ترجمه مقاله