ترجمه مقاله

کزاز

لغت‌نامه دهخدا

کزاز. [ ک ُ / ک ُزْ زا ] (ع اِ) بیماریی که از سردی پیدا گردد یا لرزه و ترنجیدگی از سرما. (از اقرب الموارد)(منتهی الارب ). دردی است که از سختی سرما در بندگاه گردن و سینه بسبب تشنج و انجماد اعصاب پیدا میشود. (آنندراج ) (غیاث اللغات ). مرضی است عفونی که بسبب سم میکربی حاصل میشود و با انقباضات دردناک دایمی عضلات و حملات مشخص همراه است . میکرب این مرض توسط نیکلائه در سال 1885م . کشف شد. این میکرب باسیلی است شبیه یک سنجاق و غیرهوازی و هاگدار که درازیش چهار میکرن وپهنایش چهاردهم میکرن می باشد و در اطرافش مژه های مرتعش وجود دارد. باسیل کزاز در گرد و خاک منازل و گردو خاک قالی که بوسیله ٔ کفش آلوده می شود و مخصوصاً در خاک مزارع و باغچه ها و کوچه ها و اصطبلها و خلاصه درغالب نقاط سطح زمین یافت می شود. (از فرهنگ فارسی معین ). تبشی بود سخت در تن مردم و بیشتر زنان را افتد گاه زادن . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ) :
هرچه بخوردی تو گوارنده باد
گشته گوارش همه بر تو کزاز.

بوشکور.


- کزاز فکی ؛ قفل شدن دهان و باز نشدن آن بر اثر انقباض عضلات ماضغه است . این عارضه غالباً بسبب عفونتها یا ضربه های وارده بناحیه ٔ زاویه ٔ فک اسفل و تحریک شاخه های عصب فک اسفل پدید می آید و با درمانهای موضعی و عمومی مریض بهبود می یابد و همچنین بر اثرابتلا بمرض کزاز از نخستین علایمی است که در مریض دیده میشود تریسموس . (فرهنگ فارسی معین ).
ترجمه مقاله