ترجمه مقاله

کزلک

لغت‌نامه دهخدا

کزلک . [ ک ِ ل ِ / ک َ ل َ ] (اِ) گزلک . (فرهنگ رشیدی ) (جهانگیری ) (برهان ). کارد کوچک و قلم تراشی را گویند که نوک آن کج باشد. (برهان ). کارد کوچک . (غیاث اللغات ). در برهان به کسر اول و با کاف عربی به معنی قلمتراش آورده و صحیح نیست و به فتح اول و کاف فارسی اصح است و دور نیست که اصل آن ترکی باشد. (آنندراج ). چاقو. استره . (ناظم الاطباء). || نوک تیغ و دشنه ٔ کج را نیز گفته اند. (برهان ) (ناظم الاطباء) :
کزلک شاه سعد ذابح دان
که به مریخ مانداز گهر او.

خاقانی .


رجوع به گزلک شود.
ترجمه مقاله