ترجمه مقاله

کسح

لغت‌نامه دهخدا

کسح . [ ک َ ] (ع مص ) روفتن خانه را. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). روفتن خانه را و جاروب کردن . (ناظم الاطباء). || رندیدن و ربودن باد خاک را و روفتن زمین را. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). روفتن باد خاک را از زمین . (از اقرب الموارد). || پاک کردن چاه و مانند آنرا. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || کندن و بردن چیزی را. (از اقرب الموارد). || برجای ماندگی و سنگینی در دست و پای . (از اقرب الموارد). || ما اکسحه ؛چه گران و سنگین است . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || سنگین بودن یک پای در رفتن که در هنگام رفتن آن را بر زمین کشد. (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله