ترجمه مقاله

کشت برکشت

لغت‌نامه دهخدا

کشت برکشت . [ ک ِ ب َ ک ِ] (اِ مرکب ) اطوط. قرابادین . (قانون بوعلی سینا ص 14). || گَشت بَرگَشت . گیاهی است مانند ریسمان باریک بهم پیچیده بعضی بر بعضی و اکثر عدد آنها پنج می باشد از پنج رسته و رنگ آن مایل به سیاهی و زردی و طعمی غالب و گل آن یک عدد شبیه به گل حب النیل وبرگ آن شبیه به دنباله ٔ عقرب است مأخذ این لغت پیچیدن و بر گردیدن است چنانکه برکاشته یعنی برگردانیده و برگشته زیرا که به یکدیگر پیچیده است و اوراق آن مانند دنباله ٔ عقرب برگردیده و اگر کاف آن کاف فارسی باشد اصح است . (انجمن آرا). التواء. علی التواء. سواد السند. سواد الهند. سواد الاکراد. پیچک . بیخو. (انجمن آرا) (آنندراج ). بهمن پیچ . (یادداشت مؤلف ). هوشبه خیوط ملتف بعضها علی بعض اکثر عددها فی الاکثر خمسة و ملتف علی اصل واحد و لونه الی السواد و الصفرة ولیس له کثیر طعم . قال بعضهم انه البدشکال و قال بعضهم قوته قوة البدشکال و هذا اصح . (مفردات قانون ابوعلی سینا). نباتی است بر هم پیچیده مانند ریسمان بافته عدد آن پنج بود و مؤلف گوید به شیرازی آن را پیچک خوانند و از طرف هند آورند. (از اختیارات بدیعی ).
ترجمه مقاله