ترجمه مقاله

کشط

لغت‌نامه دهخدا

کشط. [ ک َ ] (ع مص ) جل از پشت ستور برگرفتن ، یقال کشط الجل عن الفرس . || پوست شتر باز کردن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || برهنه کردن ، منه قوله تعالی «واذا السماء کشطت » (قرآن 11/81)؛ ای قُلِعَت ْ کما یقلع السقف . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). باز بردن چیزی از روی چیزی . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). || ستردن چنانکه حرفی یا کلمه ای را از نامه و کتابی . (یادداشت مؤلف ) : و کتب الابیوردی الی الخلیفة و کتب علی رأسها الخادم المعادی فأمر الخلیفه بکشط المیم ورد القصة فبقیت الخادم العادی . (یاقوت در معجم الادباء ج 6 ص 342). || کشیدن ناخنه از روی چشم . (بحر الجواهر).
ترجمه مقاله