ترجمه مقاله

کشکنجیر

لغت‌نامه دهخدا

کشکنجیر. [ ک ُ ک َ ] (اِ مرکب ) توپ کلان که بدان دیوار قلعه سوراخ کنند و خراب سازند. (ناظم الاطباء). کشک مخفف کوشک و انجیر مخفف انجیرنده ، یعنی ثاقب و سوراخ کننده . سوراخ کننده ٔ کشک . (از یادداشت مؤلف ). || منجنیق . (یادداشت مؤلف ). || گلوله ٔ توپ . || سنگی که در منجنیق گذارند و بر حصار و قلعه اندازند. (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله