ترجمه مقاله

کفشکی

لغت‌نامه دهخدا

کفشکی . [ ک َ ش َ ] (اِ) در اصطلاح کُشتی ، فنی است و آن چنان است که چون حریف دریابدکه هیچ جای خودش در بند خصم نیست ناگاه با نوک پنجه ٔ پا به وسط پای حریف و بیضه ٔ او زند تا معلق برزمین افتد. (از غیاث ) (از آنندراج ) (فرهنگ فارسی معین )
- کفشکی زدن :
خصم تیرآور اگر دم زند آماجش کن !
بزنش کفشکی و چکمه ٔ مرحاجش کن !

(از فرهنگ فارسی معین ).


ترجمه مقاله