کلاده
لغتنامه دهخدا
کلاده . [ دَ / دِ ] (اِ) عقعق . عکه . غلبه . خاقانی در هجوی به صورت مدح آورده :
هستی تو کلاده ٔ کله دار
برتارک آسمان کله وار
امروز به فر تو کلاده
برشیر فلک نهد قلاده .
و رجوع به کلاژه شود.
هستی تو کلاده ٔ کله دار
برتارک آسمان کله وار
امروز به فر تو کلاده
برشیر فلک نهد قلاده .
(یادداشت به خطمرحوم دهخدا).
و رجوع به کلاژه شود.