ترجمه مقاله

کلاسنگ

لغت‌نامه دهخدا

کلاسنگ . [ ک َ س َ ](اِ) قلاسنگ است که فلاخن باشد و آن چیزی است که شاطران و شبانان بدان سنگ اندازند. (برهان ) (از آنندراج ). قلاسنگ . (فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ). فلاخن . (ناظم الاطباء). مقلاع . سرمق (تفلیسی ) : و کلاهی نمدین بر سرداشت و پشمینه ای پوشیده و کلاسنگی در میان بسته و توبره ٔ در پشت انداخته و چوبی در دست گرفته .(ترجمه ٔ تفسیر طبری ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
ترجمه مقاله