ترجمه مقاله

کلاغی

لغت‌نامه دهخدا

کلاغی . [ ک َ ] (اِ) چارقدی ابریشمین که زنان عشایر بر سر کنند. قسمی روی سری زنان از ابریشم و جز آن .دستمال بزرگ ابریشمین که مردان کرد بر کلاه و زنان کرد و جز آنان به سر و روی بندند. مشامی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). نوعی پارچه است . (فرهنگ عامیانه ٔ جمالزاده ). || نوعی شمشیر. (یادداشت به خطمرحوم دهخدا) : از یمانی یک نوع برد که گوهر وی هموار بود به یک اندازه و سبز بود و متن او به سرخی زند و نزدیک دنبال نشانهای سپید دارد از پس یکدیگر مانند سیم و آن را کلاغی خوانند. (نوروزنامه ).
ترجمه مقاله