کلباد
لغتنامه دهخدا
کلباد. [ ک َ ] (اِخ ) نام پهلوانی بود تورانی که در جنگ دوازده رخ به دست فریبرز پسر کاوس کشته گشت . (برهان )(از فرهنگ جهانگیری ) (از فرهنگ رشیدی ) (از انجمن آرا) (آنندراج ). گویند این جنگ در کوه گنابد واقع شد ومعرب آن جنابد است . (برهان ) (آنندراج ) :
ابا بیژن و گیوو کلباد را
که برهم زنند آتش و باد را.
چو اغریر و گرسیوز و بارمان
چو کلباد جنگی هژبر ژیان .
برآشفت و پیران به کلباد گفت
که چونین شگفتی نشاید نهفت .
ابا بیژن و گیوو کلباد را
که برهم زنند آتش و باد را.
فردوسی .
چو اغریر و گرسیوز و بارمان
چو کلباد جنگی هژبر ژیان .
فردوسی .
برآشفت و پیران به کلباد گفت
که چونین شگفتی نشاید نهفت .
فردوسی (از فرهنگ جهانگیری ).