ترجمه مقاله

کلنگی

لغت‌نامه دهخدا

کلنگی . [ ک ُ ل َ ] (ص ) به معنی طامع و حریص باشد. (برهان ) (آنندراج ) :
کلنگی می زندچون شیر جنگی
کلنگی نه که او باشد کلنگی .
نظامی (خسرو و شیرین چ وحید ص 254).
یکیش خام طمع خواند و یکی بدنفس
یکی کلنگی گوید یکی چه ؟ خوزی خوار.

کمال اسماعیل .


|| (ص نسبی ) کسی که تیشه به طرف خود زند. (برهان ) (آنندراج ). || (اِ)نوعی از خروس هم هست . (برهان ) (آنندراج ). و رجوع به کلنگ شود.
ترجمه مقاله