ترجمه مقاله

کلوچه

لغت‌نامه دهخدا

کلوچه . [ ک ُ چ َ / چ ِ ] (اِ) کلوچ . کلیچه . کلیجه . نان روغنی بزرگ . (فرهنگ فارسی معین ). کلیچه . قرص . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || نوعی نان شیرینی و آن انواع دارد. طرز تهیه متداول آن چنین است : یک کیلو آرد سفید خوب را درظرفی ریزند و میانش را گود کنند و نیم کیلو کره ٔ صاف شده و 4 عدد تخم مرغ و اندکی نمک با یک استکان آب در آن ریزند و بهم زده مشت و مال دهند تا خوب خمیر بعمل آید سپس آن را در ظرفی نهند و دو ساعت به حال خودگذارند تا ور آید. (فرهنگ فارسی معین ) :
کاک و کلوچه نسبتش گر به دو ماه کرده ام
سهل مبین که فکر آن من به دو ماه کرده ام .

بسحاق اطعمه .


- کلوچه قندی ؛ نوعی از شیرینی که از شکرو آرد گندم کنند. قسمی نان شکرین . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
ترجمه مقاله