ترجمه مقاله

کلکم

لغت‌نامه دهخدا

کلکم . [ ک َ ک َ ] (اِ) قوس قزح . (برهان ) (آنندراج ). آژفنداک و قوس قزح . (ناظم الاطباء). کرکم . قوس قزح . (فرهنگ فارسی معین ). || بمعنی کافتن هم گفته اند. (از برهان ) (از آنندراج ). کافتگی و شکافتگی . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله