ترجمه مقاله

کلیزه

لغت‌نامه دهخدا

کلیزه . [ ک ِ زَ / زِ ] (اِ) سبوی آب را گویند. (برهان ) (آنندراج ) (از رشیدی ). سبوی آب و ابریق و آفتابه . (ناظم الاطباء). کردی ، کلوز (کوزه ، سبو). طبری ، کلا (کوزه ). (از حاشیه ٔ برهان چ معین ) :
چو کرد او کلیزه پر از آب جوی
به آب کلیزه فروشست روی .

منطقی (از حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ).



ترجمه مقاله