ترجمه مقاله

کمانگیر

لغت‌نامه دهخدا

کمانگیر. [ ک َ ] (نف مرکب ) کمانداری را گویند که که در فن تیراندازی بی نظیر باشد. (برهان ) (از ناظم الاطباء). کماندار. (فرهنگ فارسی معین ) :
به نیروی دست کمانگیر او
بیفتاد الانی به یک تیر او.

نظامی .


ترجمه مقاله