ترجمه مقاله

کمبود

لغت‌نامه دهخدا

کمبود. [ ک َ ] (مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) کم بودن . کمی . قلت . نقصان ؛ کمبود غذا. کمبود عواید. (فرهنگ فارسی معین ). کسر. کم آمد. نقص . نقیصه . منقصت : کمبود خواربار سبب غلاء آن گردید. از این پارچه یک چارک کمبود دارم . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- کمبود داشتن ؛کسر داشتن . به اندازه ٔ کافی و لازم ، موجود نداشتن چیزی .
|| چیزی یا پولی که در هنگام تراز کردن حساب یاپرداخت وام کم می آید. (فرهنگستان ). در تداول کمبودی استعمال کنند و صحیح نیست . (فرهنگ فارسی معین ). || جای خالی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
ترجمه مقاله