ترجمه مقاله

کمردون

لغت‌نامه دهخدا

کمردون . [ ک َ م َ ] (اِ مرکب ) قوس قزح را گویند. (برهان ) (آنندراج ). قوس قزح و آژفنداک . (ناظم الاطباء). آژفنداک . آفنداک . ترسه . انطلیسون . تیراژه . کمر رستم . کمان رستم . طوق بهار. سریر. رخش . سدکیس . قالیچه ٔ فاطمه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
ترجمه مقاله