ترجمه مقاله

کملی

لغت‌نامه دهخدا

کملی . [ ک َ ] (اِ) بافته ٔ پشمینه ٔ درشت و خشن که فقرا و مردم فرومایه پوشند و در هند به همین نام خوانند و کنبلی نیز گویند. (فرهنگ رشیدی ). جامه و بافته ٔ پشمی بسیار درشت و خشن را گویند که فقرا و درویشان و مردم فرومایه پوشند و به زبان هندی نیز همین معنی دارد. (برهان ). بافته ای باشد پشمینه بغایت درشت و خشن که فقرا و درویشان پوشند. (آنندراج ). در زبان اردو، «کملی » (پتوی کوچک ) و «کمل » به تشدید دوم = کمبل ، (پتو). در سانسکریت ، کمبلا به معنی پتو و شمد پشمی است . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ) :
دراز کار بود گر به کسوت کملی
به تاج و تخت کند میل رای پیر و گدای .

رضی الدین نیشابوری (از آنندراج ).


ترجمه مقاله