ترجمه مقاله

کمون

لغت‌نامه دهخدا

کمون . [ ک ُ ] (ع اِمص ) پوشیدگی و پنهانی . (ناظم الاطباء). پوشیدگی . خفاء. نهفتگی . مقابل بروز و ظهور. (فرهنگ فارسی معین ) : استحالت نبیند بلکه کمون بیند. (دانشنامه ، طبیعی ص 41، از فرهنگ فارسی معین ).
در فره دادن شنوده در کمون
حکمت لولا رجال مؤمنون .

(مثنوی چ رمضانی ص 211).


حق ندارد خاصگان را در کمون
از می ابرار جز در یشربون .

(مثنوی چ رمضانی ص 410).


|| (اصطلاح فلسفه ) اصحاب کمون گویند: کمون عبارت از ظهور کامن است و مراد آنان از این جمله این است که همه ٔ اشیاء به حال کمون موجود می باشند و حوادث عالم غیر از ظهورآنچه بوده و کامن است چیزی نیست و محال است که شی ٔ از لاشی ٔ بوجود آید، زیرا که لاشی ٔ معدوم محض است و منشاء و موضوع شی ٔ موجود نمی تواند باشد. پس کون و تکون عبارت است از ظهور از کمون و خفا. و بو و طعم و رنگ و غیره از خواص مزاج و ترکیب نیست بلکه کامن در عناصر است . (از فرهنگ لغات و اصطلاحات فلسفی تألیف سیدجعفر سجادی ). || استتار چیزی از حس ، چون خامه در شیر و روغن در کنجد پیش از ظهور. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || (اصطلاح پزشکی ) نهفتگی . دوره ای که عوامل بیماری زا (میکروبها) در بدن بیماربدون علائم ظاهری پیشروی کنند و سپس علائم ظاهری آن بیماری آشکار می گردد. (از فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به نهفتگی شود.
ترجمه مقاله