ترجمه مقاله

کنام

لغت‌نامه دهخدا

کنام . [ ک ُ ] (اِ) آرامگاه و آشیانه ٔ آدمی و سایر حیوانات چرنده و پرنده و دد و دام و سباع و بهایم . (برهان ) (جهانگیری ). محل و مکان و آرامگاه آدمی وحیوانات دیگر از درندگان و آشیانه ٔ مرغ و پرندگان . (انجمن آرا) (آنندراج ). آرامگاه آدمی و وحوش و آشیانه ٔ مرغان . (فرهنگ رشیدی ). آرامگاه و خانه ٔ آدمی و آشیانه ٔ بهائم و سباع و دد و همه ٔ حیوانات چرنده و پرنده . (ناظم الاطباء). آرامگاه بهایم و آشیانه ٔ مرغان صحرا. (غیاث ). شبگاه شیر و دد و دام و مرغ باشد. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 337). شبگاه و آرامگاه سباع و جوارح طیور. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
دریغ است ایران که ویران شود
کنام پلنگان و شیران شود.

فردوسی .


همه بوم ایران تو ویران شمر
کنام پلنگان و شیران شمر.

فردوسی .


چو یک پاس بگذشت درنده شیر
به پیش کنام خود آمد دلیر.

فردوسی .


چنانکه میش کند بچه در نشیمن شیر
چنانه کبک نهد خایه در کنام عقاب .

قطران .


در این بیشه زین بیش مگذار گام
که ببر بیان دارد آنجا کنام .

اسدی .


صحن زمین کنام ستور سپاه تست
اوج سپهر ساق ستون خیام تست .

ابوالفرج رونی .


من خاک خاک او که ز تبریزکوفه ساخت
خاکیست کاندر او اسداﷲ کند کنام .

خاقانی .


ز عدل شامل او بوی آن همی آید
که در کمین گه شیران کنام سازد رنگ .

ظهیرالدین فاریابی .


بسی وادی و غار ویران دراو
کنام پلنگان و شیران در او.

نظامی .


|| بیشه و جنگل . (برهان ) (ناظم الاطباء). || چراگاه دواب . (برهان ). چراگاه . (فرهنگ رشیدی ) (غیاث ) (جهانگیری ). چرانیدن شتر باشد گویند اشتر را به کنام بر یعنی ، به چرا بر. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 349) :
چنانکه اشتر ابله سوی کنام شده
ز مکر روبه وز زاغ و گرگ بی خبرا.

رودکی (از لغت فرس ایضاً).


ما را آب چاه بباید خوردن و آب روان و یخ نیابیم و اشتران ایشان به کنام علف توانند شد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 594).
تا بود لوک شب و ترکی روز
زیر این سبزه ٔگردون به کنام .

اثیرالدین اومانی .


|| آسایشگاه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). منزل و جایگاه اسیران که شاپور آن را بنا کرده . (از فهرست ولف ) :
به اهواز کرد آن سوم شارسان
بدو اندرون کاخ و بیمارسان
کنام اسیرانش کردند نام
اسیر اندر او یافتی خواب و کام .

فردوسی .


ترجمه مقاله