ترجمه مقاله

کنجل

لغت‌نامه دهخدا

کنجل . [ ک ُ ج ُ ] (ص ) هر چیز درهم کشیده شده وچین و شکنج به هم رسانیده . || دست و پایی را گویند که انگشتان آن در هم کشیده شده باشد. || خمیر نانی که در تنور افتاده و در میان آتش پخته شده باشد. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله