کند و مند
لغتنامه دهخدا
کند و مند. [ ک َ دُ م َ ] (ص مرکب ، از اتباع ) از قبیل توابعند یعنی خراب و ویران و کنده شده . (فرهنگ رشیدی ) :
کدام باره که نفکند زنده پیل تو شاه
کنون رسوم دیار است و کندومند اطلال .
رجوع به کندمند شود.
کدام باره که نفکند زنده پیل تو شاه
کنون رسوم دیار است و کندومند اطلال .
عنصری (دیوان چ قریب ص 204).
رجوع به کندمند شود.