ترجمه مقاله

کنع

لغت‌نامه دهخدا

کنع. [ ک َ ن َ ] (ع مص ) درکشیدن و خشک گردیدن انگشتان : کنع اصابعه کنعاً. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). با هم آمدن انگشت . (تاج المصادر بیهقی ). || همیشگی ورزیدن و لازم گرفتن چیزی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). لزوم و دوام .(از اقرب الموارد). || بر زمین نگونسار افکنده شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله