ترجمه مقاله

کنف

لغت‌نامه دهخدا

کنف . [ ک ِ ن ِ ] (ص ) (در تداول عامه ) شرم زده وافسرده . وجهه ٔ خود را از دست داده : «دختر یک باره کنف شد و احساس حقارت شدیدی کرد». (فرهنگ فارسی معین ). || دارای چین و چروک و کثیف شده (پارچه و مانند آن ). (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کنفت شود.
ترجمه مقاله