ترجمه مقاله

کنو

لغت‌نامه دهخدا

کنو. [ ک َ ن َوْ / ک َ نو ] (اِ) بنگ را گویند وبه عربی ورق الخیال خوانند. (برهان ). کنب و کنف است که بنگ باشد و تخم آن را کنودانه و شاه دانه گویند. (از انجمن آرا) (از آنندراج ) (از جهانگیری ). کنب . (فرهنگ رشیدی ). اسم فارسی ورق الخیال است . (فهرست مخزن الادویه ). بنگ . (ناظم الاطباء). کنب . کنف . قنب (معرب ). رجوع به کنف شود. (فرهنگ فارسی معین ): الابق ؛ رسن که از پوست کنو است . (مهذب الاسماء). رجوع به کنف شود.
ترجمه مقاله