کنیزلغتنامه دهخداکنیز. [ ک َ / ک ُ ] (اِ) بن و بیخ خوشه ٔ خرما و رطب . (برهان ) (ناظم الاطباء). کاناز. کناز. کنز. بن و بیخ خوشه ٔ خرما. (فرهنگ فارسی معین ).