کهترنوازی
لغتنامه دهخدا
کهترنوازی . [ ک ِ ت َ ن َ ] (حامص مرکب ) کهترپروری . زیردست نوازی . بنده پروری . حالت و عمل کهترنواز :
کند کهتری آرزو مهتران را
که او رای دارد به کهترنوازی .
رجوع به کهترنواز شود.
کند کهتری آرزو مهتران را
که او رای دارد به کهترنوازی .
سوزنی .
رجوع به کهترنواز شود.