ترجمه مقاله

کهترین

لغت‌نامه دهخدا

کهترین . [ ک ِ ت َ ] (ص عالی ) کوچکترین و خردترین . (ناظم الاطباء) :
ملک صفاتی کاندر ممالک شرفش
سپهر گفت که من کهترین عمل دارم .

خاقانی .


|| خردسال ترین . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله