ترجمه مقاله

کهرم

لغت‌نامه دهخدا

کهرم . [ ک ُ رَ / ک َ رَ ] (اِخ ) نام مبارزی بوده تورانی که بر دست یکی از پهلوانان ایرانی در جنگ دوازده رخ کشته شد. (برهان ). نام مبارزی تورانی که در جنگ دوازده رخ کشته شد. (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). پهلوان تورانی . (از فهرست ولف ). صحیح «گهرم » است ، مخفف پهلوی گئوهرمیزد (معرب آن جوهرمز)، مرکب از: گو (پهلوان ) + هرمزد (سرور دانا که نام خداست )، جمعاً یعنی هرمزدیل . اما ولف در فهرست شاهنامه «1 - پهلوان تورانی ، 2 - شاهزاده ٔ تورانی پسر ارجاسب » را کهرم ضبط کرده است . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). یکی از سرداران لشکر افراسیاب . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
سوی میسره کهرم تیغزن
به قلب اندرون خسرو انجمن .

فردوسی (از یادداشت ایضاً).


چو اخواست با زنگه ٔ شاوران
دگربرته با کهرم از یاوران .

فردوسی .


رجوع به مزدیسنا ص 348 و مجمل التواریخ ص 314 و ماده ٔ بعد شود.
ترجمه مقاله