ترجمه مقاله

کوتاهی کردن

لغت‌نامه دهخدا

کوتاهی کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تقصیر کردن و دریغ داشتن . (آنندراج ). قصور کردن . (ناظم الاطباء).تقصیر کردن . قصور کردن . قصور ورزیدن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : صفورا شاد گشت و گفت در کار حق و رسانیدن پیغام کوتاهی مکن . (قصص الانبیاء).
تا به پای دار آمد از پیم شیون کنان
هیچ جا در حق من زنجیر کوتاهی نکرد.

باقرکاشی (از آنندراج ).


اختلاط؛ کوتاهی کردن اسب در رفتار. (منتهی الارب ). و رجوع به کوتاهی شود.
ترجمه مقاله